حکایت من و تو حکایت قهوه ایست که امروز به یاد تو....
تلخ تلخ نوشیدم!
که با هر جرعه، اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتنش،
که انتظار تمام شدنش را نداشتم!
و تمام که شد فهمیدم، باز هم قهوه میخواهم
حتی تلخ تلخ...
5 امتیاز + /
0 امتیاز - 1391/08/20 - 16:47